سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقی -3

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نیابت عامه

    نظر
نیابت عامه
امام زمان(عج) در زمان غیبت خود نواب خاصی داشتند که مردم به حضور آنها می‌رسیدند و سؤالاتی طرح می‌کردند و آنان نیز خدمت امام زمان(عج) مشرف می‌شدند و جواب را دریافت می‌نمودند. گاهی نیز اوامر و نواهی را از آن حضرت به مردم می‌رساندند. چنانکه شیخ طوسی می‌فرمایند:
توقیعات صاحب الامر (عج) توسط او (عثمان بن سعید و فرزندش محمد) به شیعیان و خواص پدرش می‌رسید. این توقیعات شامل اوامر و منهیات امام و پاسخ به مسائل شیعیان بود.
امام پس از پایان دوره غیبت صغری و شروع غیبت کبری نیابت عامه فقهاء از جانب امام زمان (عج) شروع شد و این نیز به استناد احادیثی است که از خود آن حضرت می‌باشد از قبیل:
و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجةالله علیهم.
این روایت دلالتی تام در رجوع به نائبان عام دارد.
عن الصادق (ع): فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً علی هواء مطیعاً لامر مولاء فللعوام ان یقلّدوه؛
هر کدام از فقهاء که از نفس خود حفاظت می‌کند و محافظ دینش هست و مخالف هوای نفس خود عمل می‌کند و اطاعت از امر مولا می‌کند؛ بر عوام لازم است از وی تقلید کنند.
تفاوت نواب عام با نواب خاص:
در غیبت صغری افراد امین و مورد اعتماد با نام و نشانی خاص که بین شیعیان شناخته شده بودند، به عنوان نواب خاص حضرت در میان مردم زندگی می‌کردند و شیعیان به وسیله آنان مشکلات خود را با حضرت در میان می‌گذاشتند و پاسخ سؤالات خود را از طریق آنان دریافت می‌کردند. در زمان غیبت کبری فقها و علمای واجد شرایط به طور عام، به عنوان نواب عام آن حضرت در بین مردم معرفی شده‌اند، لذا در طول غیبت کبری شیعیان به علمای دین مراجعه کرده و آنان را مرجع دینی خود می‌دانند.
شیعه امامیه اتفاق دارد بر اینکه نواب خاص امام زمان در زمان (ع) غیبت صغری چهار نفر بوده‌اند که عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سمری، و هر یک از اینها در شهرهای مختلف برای خود نمایندگانی داشته‌اند. اگر چه نائبانی دیگر نیز برای حضرت ذکر شده است.
عمدتاً وظایف نواب خاص در زمان غیبت صغری عبارت بود از انتقال سؤالها و مشکلات مردم به امام و برگرداندن جواب از آن حضرت به مردم. همچنین برطرف کردن مشکلات اعم از مشکلات علمی یا اقتصادی و اجتماعی شیعیان؛ که البته همین وظایف توسط نواب عام نیز انجام می‌گیرد، با این تفاوت که تشرف نواب عام گرچه ممکن است ولی مانند نواب خاص نیست که هر وقت می‌خواستند می‌توانستند خدمت حضرت مشرف شوند. و عمدتاً در زمان غیبت کبری پاسخگوئی به سؤالات و رفع مشکلات، توسط خود ایشان انجام می‌شود.
مرجعیت در حقیقت زعامت و ریاست عامه است و رهبری سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و بین المللی تشیع. لذا این کار شرایط و خصوصیاتی می‌خواهد که در هر کسی جمع نمی‌‌شود.
ائمه طاهرین(ع) نیز به اهمیت این امر توجه داشته و مردم را به آن توجه داده‌اند. لذا فرموده‌اند عالمی که بتواند مورد رجوع شیعه باشد؛ بعضی از علما هستند نه همه آنان. چنانکه امام عسگری(ع) در حدیث معروف خود به مردم دستور تقلید از عالمان دین را داده و برای عالمان نیز شرایطی مقرر فرموده‌اند. سپس متذکر گردیده‌اند که این شرایط در بعضی از عالمان شیعه وجود دارد نه در هم? آنها.
البته معلوم است که برخی کمالات و مقامات ائمه طاهرین(ع) قائم به نفس قدسی آنهاست. مانند ولایت تکوینی، علم غیب و... این نوع مقامات نه نیابت بردار است و نه نیازمند این است که در زمان غیبت، حضرت در این مناصب نیز نماینده داشته باشد. اما مناصب دیگر از قبیل فتوا و بیان احکام الهی، قضا و زعامت و رهبری جامعه و اداره امور مملکت اسلامی، برای فقیه جامع الشرایط تحقق پذیر است. یعنی همانگونه که پیامبر و امام موظف بودند برای مردم احکام الهی را بیان کنند؛ فقیه جمع الشرایط نیز می‌تواند در مقام بیان احکام الهی برآمده و برای مردم فتوا دهد. همچنین می‌تواند بر مسند قضا تکیه زده، قضاوت کرده و رفع منازعات و فصل خصومت کند و می‌تواند زعامت و رهبری جامعه را به عهده گرفته، امور جاری و مورد نیاز جامعه را زیر نظر بگیرد و به عنوان یک حاکم با ولایتی که دارد، جامعه مسلمانان را اداره کند.
رهبری در زمان غیبت
در حکومت ایده آل اسلامی رهبری جامعه به معصومان(ع) اختصاص دارد و در عصر غیبت که دسترسی به امام معصوم میسر نیست؛ تنها نزدیک ترین و شبیه ترین افراد به ائمه اطهار(ع) لیاقت و شایستگی هدایت سیاسی و دینی جامعه را دارند و آن فقیه جامع الشرایط است که از جهت صلاحیت شباهت بیش تری به معصوم(ع) دارد. برای اثبات ولایت فقیه در زمان غیبت به دو دسته ادله عقلی و نقلی می‌توان استدلال نمود.
الف) دلیل عقلی: با توجه به ضرورت وجود حکومت برای تأمین نیازمندی های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج و فساد و اختلال نظام و ضرورت اجرای قوانین اجتماعی اسلام و عدم اختصاص آن به زمان حضور پیامبر و امامان؛ هنگامی که تحصیل مصلحت لازم در حد مطلوب و ایده آل میسر نشد باید نزدیک ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. از این رو هنگامی که مردم از حکومت امام معصوم محروم بودند؛ باید مرتب? تالی? آن را تحصیل کنند، یعنی حکومت کسی را که اقرب به امام معصوم باشد بپذیرند و این اقربیت در سه امر اصلی متبلور می‌شود.
اول- علم به احکام کلی اسلام(فقاهت)؛
دوم- شایستگی روحی و اخلاقی به گونه‌ای که تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیع ها قرار نگیرد(عدالت)؛
سوم- کارایی در مقام مدیریت جامعه(مدیریت و تدبر).
چنین کسی فقیه جامع الشرایط است که هم احکام اسلام را بهتر از دیگران می‌شناسد و هم ضمانت اخلاقی بیش تری برای اجرای آنها دارد و هم در تأمین مصالح جامعه و تدبیر امور مردم کارآمدتر است. علاوه بر اینکه ولایت بر اموال، اعراض و نفوس مردم از شئون ربوبیت الهی است و تنها با اذن خدای متعال مشروعیت می‌یابد و چنان که معتقدیم این ولایت به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) داده شده است. اما در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محروم‌اند یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی اسلام صرف نظر کرده باشد یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است بدهد تا ترجیح مرجوح و نقض غرض لازم نیاید و با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت می‌شود. یعنی ما از راه عقل کشف می‌کنیم که چنین اذن و اجازه‌ای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم صادر شده است؛ حتی اگر بیان نقلی روشنی در این خصوص به ما نرسیده باشد.
ب) دلیل نقلی: دلایل نقلی عبارت است از روایاتی که دلالت بر ارجاع مردم به فقهاء برای رفع نیازهای حکومتی دارد یا فقها را به عنوان امناء و وارثان پیامبران و کسانی که مجاری امور به دست ایشان است معرفی کرده که به ذکر یک روایت بسنده می‌کنیم.
عمربن حنظله از امام صادق(ع) درباره مراجعه به سلاطین یا قضات جور می‌پرسد که امام شدیداً از آن منع می‌فرمایند و مراجعه به آنان را مراجع? به طاغوت برمی شمارند که در قرآن کریم از آن به شدت منع شده است. سپس امام(ع) فرمودند:
ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکماً فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخف بحکم الله و علیه ردّ و الراد علینا الراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله؛
بنگرند هرکس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذیرند. همانا من او را به شما حاکم قرار دادم؛ پس هرگاه به حکم ما حکمی کرد و از او قبول نکردند حکم خدا را سبک شمرده‌اند و خدا را رد کرده‌اند و آن کس که ما را رد کند خدا را رد کرده است و رد کردن خدا در حد شرک به خدای متعال است.
در این روایت به طور صریح دستور داده شده که جامع? تشیع برای تعیین مرجع شایسته در همه شئون اجتماعی سیاسی در پی کسانی باشند که جامعیت فتوایی داشته و از دیدگاه های ائمه در مسائل حلال و حرام آگاهی کامل داشته باشند.
و از تعبیر فانّی قد جعلته علیکم حاکماً روشن می‌شود که این فرد شایسته و واجد الشرایط از سوی امام معصوم نصب شده است و مشروعیت خود را از ناحی? او می‌گیرد.
از مجموع این دلایل استفاده می‌شود که فقیه جامع الشرایط به عنوان نزدیک ترین و شبیه ترین فرد به معصوم در زمان غیبت از صلاحیت و شایستگی رهبری جامعه اسلامی برخوردار است